آدم ربایان زناکار
در يكي از روزهاي گرم تابستان، يهوديان به يكي از خانههاي مسلمانان فلسطيني حمله كردند, در مورد اين واقعه دختر بزرگ آن خانواده چنين ميگويد: وقتي سربازان يهودي وارد منزل ما شدند چنان وحشتزده شده بودم كه ميخواستم هلاك شوم، خواهر كوچكم به گوشهاي فرار كرد، پدر و مادرم فرياد ميزدند و كسي نبود كه به ما كمكي كند. مردان وحشي و حيوان صفت و قسيالقلب يهود، مادرم را گرفته در موضع مخصوصش چند گلوله شليك كردند! بعد هم پدرم را با لگد و مشت و ته تفنگ كشته و ما را دست و پا بسته, كشان كشان از خانه بيرون آوردند. او ميافزايد: من نميدانم بر سر خواهرم چه آمد، من را با يك عده مردان خشن يهودي به پشت كاميون سوار كردند و به سمت مكان نا شناسي روانه نمودند. در ميان راه خواستند با من عمل منافي عفت انجام دهند, مقاومت كردم ولي مرا بيهوش كرده و وقتي به هوش آمدم, فهميدم كه ديگر آبرويم رفته است. اي واي كار مسلمانان به كجا رسيده كه يهود, دختر و ناموس آنها را بر باد دهند؟! مسلماً مسلمانان مرگ را هزار مرتبه بر اين فاجعه ترجيح ميدهند... در روزي كه قشون «معاويه» به شهر «انبار» حمله كردند و زينت زنان مسلمان و ذمي را ربودند، اميرالمؤمنين عليهالسلام بالاي منبر رفته ميفرمايد: بخدا قسم اگر كسي در شنيدن اين فاجعه بميرد، من ملامتش نخواهم كرد. من نميدانم اگر حضرت علي عليهالسلام امروز ميبودند و از اين قصه با خبر ميشدند چه ميگفتند و چه ميكردند.
حیوانات پست
در سال 1823 روز عيد فصح در شهر Valisob واقع در شوروي سابق كودك دو سالهاي ناپديد گشت و پس از يك هفته جستجو جسد بيجان او را در يكي از لجنزارهاي خارج شهر پيدا نمودند و با آن كه آثار فرو بردن ميخ و سوزن، بر آن نمايان بود، ولي قطرهاي خون بر لباسهايش وجود نداشت و چنانچه بعداً معلوم شد، جسد را بعد از قتل شسته بودند.خانمي كه تازه يهودي شده بود1 و در اين قصه متهم بود, در اعترافات خود چنين گفته است : ما از طرف يهود مأمور شديم كه اين كودك مسيحي را ربوده و در ساعت معيني در منزل يكي از آنها حاضر كنيم. هنگامي كه ما با اين كودك وارد منزل شديم, ديديم همه دور ميزي نشسته و منتظر ما هستند. طفل را روي ميز گذاشته و با قدري شكلات و بيسكويت و شيريني سر او را گرم كرديم، كودك بيچاره همين كه مشغول خوردن شد, يكي از آنها ميخ تيز و درازي را در رانش فرو برد. صداي دلخراش كودك بلند شد, هراسان به يكي از آنها پناه برد، او هم نامردي نكرد و با سوزن درازي كه در دست داشت كمرش را مجروح كرد، طفل باز فريادي زد و به سومي پناه برد, او هم سينهاش را سوراخ نمود و خلاصه آن قدر ميخ و سوزن به تنش فرو كردند, كه همانجا جان سپرد. سپس خونهايش را در شيشه كرده و به خاخام بزرگ تسليم كردند.
قتل کشیش ایتالیایی
روز چهارشنبه سال 1840 م، كشيش ايتاليايي آقاي اپ، فرانسوا، انطون توما به اتفاق خدمتكار خود ابراهيم از خانه بيرون آمده و ناپديد ميشوند. پس از تحقيق و جستجوي بسياري كه از طرف ملت و دولت شروع شد، معلوم ميشود كه كشيش بيچاره بدست يهود به قتل رسيده است. سليمان سرتراش كه يكي از متهمين بود، در اعترافات خويش چنين اظهار داشت: نيم ساعت از مغرب گذشته بود كه خدمتكار داود هراري وارد شده و درخواست كرد كه فوراً خود را به خانه داود برسانم، من هم فوراً خود را به منزل او رساندم، در آنجا هارون هراري، اسحاق هراري، يوسف هراري، يوسف لينيوده، خاخام موسي ابوالعافيه، خاخام موسي بخوريو دامسلونكي و داود هراري «صاحب خانه» را ديدم كه جمع بودند, من به مجرد آن كه وارد منزل شدم و كشيش «توما» را دست و پا بسته ديدم، فهميدم براي چه مرا احضار كردند. خلاصه، پس از آن كه من وارد شدم، درهاي منزل را بسته و طشت بزرگي را حاضر نمودند و از من خواهش كردند كه او را بكشم، ولي من امتناع كردم. داود گفت: پس تو و بقيه، سرش را بر طشت نگه داريد، تا ما كارش را يكسره كنيم. در اين وقت كشيش را پيش آورده، محكم بر زمينش زده و بيآنكه قطرهاي از خونش بر زمين بچكد, سرش را از بدن جدا كردند. بعداً جسد بيجان او را به انبار برده و با هيزم آتش زديم. سپس جسد او را قطعه قطعه كرديم و در كيسههاي بزرگي جاي داده و درصرافي واقع در اول خيابان يهود دفن نموديم. مأموريتمان كه تمام شد، به ابراهيم خادم كشيش وعده دادند,كه اگر اين سر را براي كسي فاش نكند، او را از مال خودشان داماد خواهند كرد. بازپرس سؤال كرد: - : استخوانهايش را چه كرديد؟ - : با دسته هاونگ خورد كرديم!- : سرش را چه كرديد؟ - : با دسته هاونگ! خورد كرديم!- : رودههايش را چه كرديد؟ - : آنها را قطعه، قطعه كرده و در يكي از صرافيهاي نزديك دفن نموديم! - : آنگاه بازپرس رو به اسحاق هراري كرده و سؤال نمود: - : آيا به اعتراف «سليمان» اعتراض داريد؟ - : آنچه «سليمان» ميگويد صحيح است، ولي شما نميتوانيد اين عمل را جرم حساب كنيد، زيرا يكي از مراسم هاي مذهبي ما در اين عيد, استفاده از خون غيريهود است. - : خونهاي كشيش را چه كرديد؟ - : در شيشه كرده و به خاخام موسي ابوالعافيه داديم. - : در مراسم مذهبي شما، در چه چيزي از خون استفاده ميشود؟ - : در «خمير نان عيد». - : آيا همه يهود بايد از اين نان استفاده كنند؟ نه، ولي چنين ناني حتماً بايد نزد خاخام بزرگ موجود باشد.
جنایات یهود
يهود داراي دو عيد مقدس است كه اين عيدها بدون تناول خون تمام نميشودند: اول- عيد يوريم در مارس Purim. دوم- عيد فصح در . دوم- عيد فصح در آپريل هر ساله افراد زيادي قرباني اين دو عيد «مقدس» ميشوند
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home